محل تبلیغات شما

عاشقانه های ما دوتا



عاقا اومدیم خونه جدید جمعه اسباب اوردیمخیلی خوشحالماصن رو هوامتو این دوسه روز اتاق نی نی رو کامل چیدیمبقیش مونده ولی اونم زودی تموم میشهاین هفته رو فعلا خونه مامانمیم تا همه چیو بچینیمخیلی خوشحالم تو این خونهههه کاشکی چندسال اینجا بمونیم و دیگه جابجا نشیماین خونمونو قد خونه اولیمون دوسش دارم و ذوقشو دارم

راستی دخترم وارد مرحله هرچی دیدی بزا دهنت شده 
اینطور که معلومه نی نی جون ما از باباش حساب میبره و با باباش رودربایستی داره،تا حالا که این طوری بوده
همه ننر بازیاش واسه من بیچارست تازه انقده مسعود باهاش بازی میکنه میخندونتش حتی بیشتر از من ولی نمیدونم چرا ننر میکنه خودشو واسه من
راستی نی نی سه ماه و نیمشه ولی من هنوز تنها حموم نبردمش  میترسم خب
قیافه نی نی کل کلش ینی همه چیش حتی شکل ناخوناش به مسعود رفته فامیلای مسعود میبینن نی نی رو میگن وقتی مسعود نوزاد بودالبته رنگ پوستش روشنه و احتمالا سفید باشه اونش به مامان نهال رفته چون مسعود سبزست

نی نی رو میخوابونمش میزارم تو گهوارش میام با دل راحت قهوه دم میکنم با شکلات بخورم قهوه تلخمو میزارم رو میز یه فیلمم پلی میکنم ده دیقه نشده فیلم شروع شده صدای نی نی رو میشنوم گریش شدید میشه میدوام سمت اتاقشجاشو خیس کرده عوضش میکنم یکساعت نشده بود عوضش کرده بودما.
دو دیقه ساکته دوباره گریه میکنه شیر درست میکنم بهش میدم چند دیقه آرومه دوباره گریه میکنه میگم شاید گرمشه لباسشو در میارم خنک شه یکم راهش میبرم براش شعر میخونم آروم میشه میزارمش پایین گریه میکنه دوباره بغلش میکنم راه میبرمش آروم میشه
ساعت ۵میشه و مسعودم میاد یه نگاه به قیافه درب و داغون من میکنه سریع لباس عوض میکنه نی نی رو میگیره میگه نهال چرا نخوردی قهوتو!
منم تازه یادم میاد یه ساعت پیش قرار بوده برا خودم جشن بگیرم ولی خانوم نزاشته
مسعود میگه چرا راه میبردیش بشین بغلش کن خسته میشی اینطوری
میگم میشینم گریه میکنه
مسعود میگه بزا ببینم مسعود همون موقع میشینه ولی از نی نی هیچ صدایی درنمیاد
بچه پررو فقط میخواست منو ضایع کنه جلو باباش

مسعود دستشو میاره جلوی نیلا کوچولو نیلا دست باباشو میگیره و بلند میشه رو پاهاش وایمیسته،بعدم گردنشو میگیره بالا با چشمای خوشحال و مغرور نگامون میکنه،دو سه بار پشت هم دست بابامسعودو میگیره پا میشه،مسعود بلندش نمیکنه ها خودش دست مسعودو قلاب میکنه بلند میشه بعد میگیم بشین نمیشینه وقتی راضی شد بشینه مسعود میخواد انگشتاشو دربیاره نی نی نمیذاره و گریه میکنه
دیگه جونم براتون بگه امکان نداره چشمش به عکسای عروسیمون رو درو دیوار بیفته و شونصدبار  تند تند نگه 'با'

دخترم الان زبون و دست و پاشو میشناسه
بهش میگم نیلا زبونت کو؟؟؟ اون زبون کوچولوشو میاره بیرون و کلی تف از چونش اویزون میشه
میگم نیلا دستات کو؟ دستاشو میاره بالا تند تند ت میده
ولی بخواد پاشو نشون بده دستشو میزنه رو پاش ینی این پامه 
تازه دلم میشناسه
میگم نیلا دلت کو ؟ دستاشو میزاره رو شیکمش
دیشب به مسعود میگفتم دلم خیلی درد میکنه دیدم نیلا تند تند داره میزنه رو شکمش

نیلا جون سه روزه سینه خیز میره و خودشو میکشه جلو قربونش بشم من 
دیروزم گفت بابا اخ که ضعف کردم کامل یه کلمه رو گفت  کی میشه تو به حرف بیفتی عروسک قشنگم
عشق کوچولو خداروشکر ک اومدی تو زندگی منو بابامسعود 

وقتی نیلا جونو صداش میزنیم جواب میده به زبون خوشگل خودش
میگیم نیلا؟؟؟؟
میگه اِه

اِه ینی بله 

وقتی یچیز میپرسیمو جوابش اره باشه بازم نیلا کوچولو جواب میده
میگم نیلا به به میخوری
میگه اِه

دیگه جونم واستون بگه
وقتی تعجب میکنه میگه او 

میدونه نباید دستشو بزنه به پکیج
جیزززز میدونه چیه
وقتی بخوام بگم نه انگشتمو میارم بالا اینور اونور میکنم نیلا میره جلو پکیج نگاه مامان نهال میکنه دستشو میخواد بزنه به پکیج میگم نه جیزه
 و انگشتمو چپو راست میکنم
نیلا انگشتشو میاره بالا یه ت میده دوباره چار دست و پا میره یه طرف دیگه
دخترم نانای میکنه براش اهنگ میزاریم دستاشو میاره بالا انگشتاشو هی باز و بسته میکنه و نشسته خودشو جلو عقب میکنه

اخ اخ وقتایی که تلفن حرف میزنم بیچارم میکنه میاد میچسبه به من هی اد اد میکنه و میخواد گوشیو ازم بگیره گوشیو بهش میدم اول میگیره جلو صورتش کلی نگاه میکنه بعد میزاره رو گوشش گوش میکنه بعدم دکمه هارو میزنه تند تند و اخرشم تلفنو میزاره سرجاش خخخ
عاشق تلفنه انقده که تلفنو دوس داره اسباب بازیای خودشو دوس نداره 

سلام دوستای قشنگ و خوشگلم
خوبید
دلم براتون تنگیده بود کللییی
راستش چیز خاصی برای گفتن ندارم چون هیچ اتفاقی نیفتاده این یه ماه و همش خونه بودیم خخخ
روز اول فروردین ما رفتیم یه ساعت خونه مامان خودم یه ساعتم خونه مامان مسعود سر زدیم ینی شام و ناهار نموندیم چقددددددددرررر دوس داشتم عماد و سفت بغلش کنم و بوس بارونش کنم لعنت بهت کرونا

روز دومم رفتیم لواسون تا دهم اونجا بودیم سه تایی،اون ده روز اصن نفهمیدم چجوری گذشت خیلی خوب بود بیشتر تو حیاط بودیم و نیلا کلی کیف کرد
،روز تولد یه سالگی بچمم سه نفری بودیم و تنها و البته تماسای تصویری با خانواده ها هرروز بود،گاهیم با دوستامون تصویری میحرفیدیم دیگه جونم براتون بگه از دهم اومدیم خونه تا امروز دیگه هیجا نرفتیم 
این یه ماه یجوری به مسعود وابسته شدم که عین کوالا همش بهش چسبیده بودم راستی مسعود هفته ای دوروز داره میره شرکت
یکی دوروزه یکم دپرسم برای اسفند و فروردینمون هزااااارتا برنامه داشتم که دونه دونه کنسل شدن و موندیم خونه اونم ادم ددری مثل من 

امشب اهنگ گرشیی رو گزاشته بودم یهو یاد قدیم و دوره بعد از کات کردنمون با مسعود افتادمو بعدم بغض کردم

دوست جونا من تو این یه ماه خیلی خوب جلو خودمو گرفتم و نیومدم نت،نه وبلاگ نه اینستا و واتساپ،هروقت میخواستیم تصویری بزنگیم یا میخواستم به کسی پی ام بدم میرفتم واتساپ
راستش از الان به بعدم میخوام ادامه بدم فعلا رو مود نت اومدن وبلاگ اومدن و چیزی نوشتن نیستم
اگه من یه مدت نگرانم نشید خیلی دوستون دارم

همسر جون دلم از چهارشنبه سرمای سختی خورده و رفته خونه مامانش انقده حالش بد بوده که امروز رفته سرکار اونم سرظهری برگشته،
الان منو نیلا چهارروزه عشق جانو ندیدیم و دلتنگیم و دلمون گرفته
کاش زودتر خوب شی دلمون لک زده برات خب مهربونترین

اون چندروز شمال بودیم مسعود و نیلا تو حیاط بودن
یهو دیدم نیلا بدو بدو با تعجب و هیجان زده اومد تو با زبون کوچولوی خوشگلش گفت بابا زیییی

یه دیقه بعد مسعود اومد دیدم زنبور نیشش زده بچم اومده بود خبر بده زنبور باباشو نیش زده

الان یهو یادش افتادم دلم قنج رفت
 گفتم بیام اینجا ثبت کنم
سلام دوستای خوشگل خودم
خوبید خوشید چخبرا
من و عشق جان و عشق کوچولو که همون روال قبلیو داریم
اتفاق خاصی نیفتاده بجز اینکه بنده تونستم به وزن دلخواهم برسم و الان۵۵ کیلوام دوکیلو دیگه کم کنم دیگه رو ابرام از خوشحالی 
این مدت منو مسعودم رژیم سفت و سخت گرفتیم منم هرروز عین باشگا ورزش میکنم تو خونه منظم منظم خلاصه که راضیم از خودم
مسعود ۴کیلو کم کرده البته  فقط رژیم گرفته ورزش نمیکنه ولی میگه برگشتنه از شرکت بجای ماشین پیاده میام، غروبا یخرده دیرتر میاد خیلی راضیم جفتمون چون خوب کم کردیم

اخه مسعودینا استعداد چاقی دارن ناجور ،بابای مسعود قدش بلنده اما۱۲۰ کیلوئه نمیدونم قبلا گفتم یانه اما بهزادم تا ۲۲سالگیش همین بوده بعد رژیم میگیره و روفرم میشه البته بهزاد همیییشه رژیم داره ها خیلی مراقبه چاق نشه
منم چون قدم بلند نیس میترسم چاق شم قلقلی شم خخخ برا همینه ورزشو ول نمیکنم

تقریبا دوساله اومدیم تو این خونه و موعدمون نزدیکه خداخدا میکنم صابخونه نگه برید با یه بچه کوچیک با کرونا کی حس اساس کشی داره اخه خداییش سخته جابجایی 

بضی روزا رویا میاد پیشمون هم وقتایی ک خونه مامانمم هم خونه خودم اخه کلاسا مجازیه مونده تهران بیشتر وقتا صبا میاد قبل رفتن مسعود میره، دوبارم من رفتم خونه خالم که مسعود اومد دنبالم خالم اینا هم نذاشتن برگردیم و اخر شب برگشتیم
یه بارم نیلا رو گزاشتم خونه مامانم رفتم خونه مهگل و براش کادوی عروسیشو بردم نیلا رو ترسیدم ببرم دست به چیزی بزنه بشکنه یا خراب شه تو خونه تازه عروس اخه سابقشم داره بچم یبار خونه پسردایی مسعود جاشمعیشون از دستش افتاد زمین خورد شد،

از خونه مهگل بگم براتون یه خونه نقلی فکرکنم ۶۰ مترم نبود شاید همون ۶۰ بود انقده ناناز و عروسکی بود نمیدونید تو اشپزخونه همه چی صورتی و سفید بود مبلاش صورتی ملایم فرشش طوسی خیلی ملایم پرده صورتی ملایم اتاق خوابشم سفید و صورتی و آبی خب من که از صورتی اصن خوشم نمیاد ولی مهگل وسایلش صورتی جیغ نبود و با رنگای دیگم ترکیب کرده بود خوب شده بود وای خونش بوی نویی میداد
 قشنگ یاد خونه اول خودمون افتادم با مسعود هنوزم یادش میفتم دلم قنج میره تو محلی که توش کلی خاطره داشتیم خونه گرفتیم با کلی گشتن و وسواس خونه گرفتیم تک تک وسیله های خونه رو با نظرهم خریدیم و چیدیم خلاصه ک چ دورانی بود چقد ذوق داشتیم 
مهگل موهاشو بلوند کرده بود ابروهاشم رنگ روشن گزاشته بود خیلی ناز شده بود ولی سنشو بالا نشون میداد بعد عکساشونو اورد دیدیم برای ناهارم لازانیا درست کرده بود که خیلی خوشمزه بود،مهگل هی میگفت زنگ بزن مسعود شام بیاد شوهرامونم باهم اشنا کنیم منم بهونه اوردم که بخاطر کرونا مسعود حساسه جایی نمیره ایشالا بعد کرونا،ولی از شما چ پنهون مسعود از شوهر مهگل زیاد خوشش نمیاد نه اینکه پسر بدی باشه ها نه ازون مدلاست که مورد علاقه مسعود نیست نمیدونم چجوری بگم مثلا مسعود و خانوادش خیییلی راحت و خودمونین خانواده ماهم همینطور بخاطر همین با خالمینا میجوشه ولی با داییم نه با غزل و شوهرش میجوشه ولی با بعضیا مدل شوهر مهگل و دایی من نمیجوشه
خلاصه ک اینطوریاست
جدیدا اول هفته ها غذا برا یه هفتمون میپزیم هرهفته نوبت یکیه
هفته پیش من به اندازه یه هفته قورمه سبزی و پلو پختم پریروزم مسعود قیمه پخت هفته دیگم کتلت میپزم میمونه غذای نیلا که اونو دیگه روزانه تازه براش درست میکنیم
راستی نیلا سر دارو خوردن از من خیلی حساب میبره مسعود خیلی لوسش میکنه ولی من نه چندروز پیش برده بودمش پارک لباسش کم بود سرماخورده بود بردیم دکتر دارو داد تو این چندروز تا دارو دست من میبینه میدوئه میره بغل مسعود 

جلوی موهای دخترمو کوتاه کردیم الان چتری داره دلم میخاد درسته قورتش بدم

صبا من ک ورزش میکنم اونم سعی میکنه تکرار کنه خونه مامانم ک هستیم اتاق عماد ک میخواد بره در میزنه قربونش برم
دیروز صبح رفتیم خونه مامانم نشستیم صبونه بخوریم عماد نبود رفت پشت در اتاقش در زد دید خبری نشد بعد اومده با تعجب ب مامانم میگه دادی لالا؟
ینی دایی خوابیده ؟ مامانم گفت نه دایی رفته جایی زود میاد بعد رفته نشسته رو مبل تلفنو برداشته سه ساعت با داییش حرف زد دورش بگردم انقده شیرینه

بابامو خیلی دوس داره سرسفره نون میداد دهن بابام

تو خونه مامانمینا هرجا دلش بخواد میره دست ب همچی میزنه ولی تو خونه خودمون نه قشنگ میدونه تو اشپزخونه نباید بیاد دست ب بضی وسیله ها نباید بزنه ولی هنوز رو گوشی و تلفن گیره که همیشه قایم میکنیم ینی خدا نکنه تلفن منو مسعود وقتی نیلا بیداره زنگ بخوره بیچارمون میکنه اول ک میچسبه بهمون میخواد گوشی رو بگیره بعد گوشیو ک گرفت چن ثانیه نگاش میکنه بعدم انگشتشو تند تندمیزنه رو صفحه ک قطع شه بعدم گوشیو میگیره میدوئه میره دور از ما میشینه میره تو گوشی وقتیم ازش میگیریم جیغ و گریه ست ک راه میندازه

اهان راستی بهزاد و رویا یجورایی دارن باهم جور میشن و نزدیک میشن حالا نمیدونم آخرش چی بشه رویا جاریم بشه یا نه خخخ
راستش برام زیاد فرقی نداره ولی بقول مسعود همینکه مسئولیت معرفیشون گردن ما نباشه مهمه بقیشو خودشون میدونن بچه که نیستن
راستی یاد گرفتم مو کوتاه کنم موی مسعود و عماد و بابام و بابای مسعودو کوتاه کردم خیلی راضی بودن

یه چیز بامزه بگم نیلا عاشق پیاده رویه بضی وقتا با ماشین ک میخایم بریم جایی گریه میکنه ک پیاده بریم بعد منو نیلا کوچولو تا سر کوچه اروم راه میریم مسعودم با ماشین آروم آروم میاد بعدم خانوم راضی میشه سوار شه  

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی ولی عصر (عج) اصفهان comarafes ruspahearci Jeff's info تهیه کنندهای سلامت در تابستان nterevanti کسب درآمد از اینترنت | همکاری در فروش شارژ شرکت آب و فاضلاب استان لرستان outacaggu باشگاه میلیونرها